۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

ما چه سهمی می توانیم ازتاریخ نوع بشر داشته باشیم!

حرفى کوتاه
گزارش کوتاهی در اختيار شماست. هدف از اين نوع گزارشات کارگری آشنا کردن بيشتر کارگران مبارز و فعالان جنبش کارگرى در ايران با عکس العملهایی است که در میان جنبش کارگری و همینطور از سایر جنبش های اجتماعی بروز داده می شود. ما عمیقاً اعتقاد داریم که این گزارشات صرفاً کوششی است برای به میان کشیدن سایه روشن های کوشندگان جنبش کارگری و به هم در آمیختن این پراتیک با تئوری انقلابی طبقه کارگر.
ما چه سهمی می توانیم از تاریخ نوع بشر داشته باشیم!

برده های خیابانی بدون تشکل و آگاهی

زنانی را دیدم، نگاهشان ساده و تنها
صدایشان خسته و رنجور، خو کرده با زنجیر سنت
در گوشه ی خیابان، از خود چنین می پرسند؟
تمام سهم ما این است؟
در یکی از روزهای پائیزی که همه روزه زنان کارگر این دیار در گیر ستم و استثمارند، به یکی از بنادر جنوبی یعنی "بندر عباس" میرویم، بندری که در دهانه تنگه هرمز قرار دارد و از هر دو دريای آزاد جنوب ايران استفاده می برد، آنجا که رنج طولانی گرما و شرجی، بیکاری، فقر، اعتیاد و... احساس می شود.
زندگی خیلی از زحمتکشان جنوب به دریا وابسته است، زیرا گذران زندگی ساکنان این بنادر با دریا گره خورده است. و به تبع آن، محصولات دریایی خوراک اصلی مردم را تشکیل می‌دهد.
زنجیره ای طولانی از شغل های وابسته به دریا، ساخت لنج، کار کردن روی لنج، تعمیر لنج، صیادی و خرید و فروش آبزیها، و البته پاک کردن میگو!
با ورود به بازار مرکزی (معروف به بازار ماهی فروشان، یا همان بازارهای سنتی فروش آبزیها )، به‌دلیل کوچک بودن فضای کنار خیابان، احساس ناخوشایندی به انسان دست می‌دهد. با جمع‌ شدن همیشگی ضایعات ماهی بوی زننده‌ای از آن به مشام می‌رسد. دور تا دور این بازار (که ترکیبی از صیادان،کاسبکاران خردی که گردا گرد اینان حلقه زده، و دستفروشان دیگر است) زنان کارگر (در گروه های دو  سه نفره)را می بینیم  که در حال پاک کردن میگو هستند. با دیدن این زنان کارگر ، اما طولی نخواهد کشید که آهسته آهسته انتشار بوی نامطبوع ضایعات آبزیها جای خود را به بوی کثیف سرمایه می دهد. بوئی که تنها با رایحه خوش رزم و آگاهی از بین خواهد رفت.
پرده اول
فصل پائیز بندر عباس (بهار صیادان میگو، فروشندگان میگو، خریداران میگو و زنان پاک کننده  میگو!)
نامش شاه میگوست!
سالی یکبار در فصل پائیز برای تمام فصول
قیمت خام دسته اول در بازار ماهی فروشان بندر عباس  7500  تومان
یک سنگ = 16 کیلو/ 115000 هزارتومان – یک کیلو پاک کرده 14 هزار تومان
صادرات: برای خوش پوشان، خوش پولان و....
نوع = ریز و درشت
پرده دوم
گروه های چند نفری زنان کارگر (بدون تشکل و آگاهی)، در سنین مختلف از 15 ساله گرفته تا 50 ساله
ابزار کار
-          یک برگ روزنامه و یک چاقو
-          یک جفت دستکش ظرفشوئی
-          یک کیسه نایلون
هدف : شکار نان شبانه،  به دنبال انسان های خوشبخت!
محل کار : آسفالت خیابان – زمین خاکی
ساعات کار 6 تا زمانی که مشتری باشد معمولا 11 تا 12 شب (صید میگو در شب انجام می شود)
دستمزد بین 7 تا 8 هزار تومان
زندگی: نامفهوم
پرده سوم
آقا میگو کیلوئی چنده؟ 7500
سنگی چنده 115000 هزار تومان
3 تا سنگ بده!
-          چه خبره میخواهی چیکار کنی؟
-          پاک می کنم فریز میکنم برای یکسال
پاک کننده میگو:
-          آقا میخوای ما برات میگو پاک کنیم؟
-          خواهش میکنیم ! خوب پاک میکنیم!
-          چند میگیرید؟
-          سنگی 7000 هزار تومان!
-          چه خبره چرا اینقدر گرون!!!

چندین گروه در مکانی در حال پاک کردن میگو!!
بالای سر هر گروه از بردگان، برده دارانی که خود برده اند!  در انتظار محموله ای که بعد از صید در آغوش گرفته و خوشحال از اینکه میگوی تازه و ارزان بدست آمده و غافل از رنج دوران.
در آن سو نزاع بردگانی که در خانه، پرولتر مرد و در اینجا برده خیابانی اند. نزاعی برای به دست آوردن لقمه نانی. برای بچه و ارباب
-          چند تا سنگ پاک کردید توی این چند ساعت؟ 2تا
-          چند گرفتید؟
-          15000 هزار تومان
-          یعنی نفری 7500 تومان
: فکر میکنید چند تا دیگه میتونید سنگ بگیرید پاک کنید؟
–  معلوم نیست
: شما بخرید تا ما پاک کنیم!
ـ نه من با دوستام اومدم. اونا وضعشون خوبه خریدند و شما پاک کردید.
-          آقا شما هم بخرید میگو های خوبی داره اینجا
-          خانم شما نمی خواهید من میگو هاتون پاک کنم؟
-          نه، خودم مگه دست ندارم میبرم خونه پاک میکنم
-          آقا شما بدید ما پاک کنیم
-          نه برو     
-          ترا به خدا!
-          د برو دیگه چقدر پیله ای
-          خب مثل آدم بگو نمی خوام!
چند سال پیش وقتی در بازار بندرعباس قدم می‌زدید، شاید زنان انگشت‌شماری را می‌دیدید که به پاک کردن میگو مشغول باشند، اما امروز بسیاری از کوچه‌های بازار مملو از زنان کارگری است که به مشاغلی این چنین عذاب آور روی آورده‌اند و مجبورند به این صورت هزینه‌های سنگین زندگی را تامین کنند؛ زنانی که سرپرست خانوارند یا کمک خرج خانه.
در گوشه‌ای از بازار نشسته با دستهای زمخت و باد کرده که تمام سرمایه زندگی و وسیله امرار معاشش است، با نگاهی نگران به آینده نامعلوم خود و فرزندانش، به دوربین ما خیره می‌شود. چشمانش حاکی از رنجی است که سال‌هاست بر دوش می‌کشد؛ چشمانی که هنوز به نبود مردی که رهایش کرده و رفته عادت نکرده است... مانند او در جای‌جای این شهر بسیارند.
...
اینها تنها گوشه های كوچكی از شدت ستم و استثمار بر توده ای است كه به راستی در اعماق زندگی می كنند.
سرنوشت اینان را  چه سیستمی رقم می زند؛ سیستم جهل و سرمایه که خود مجری برنامه ریزی  سرمایه جهانی برای به سلطه درآوردن این مردمان است. زخم ناشی از شدت ستم و استثمار بر پیكر جامعه ما  عمیق است و تنها راه حل آن انجام یک دگرگونی اساسی از طریق انقلابی قهر آمیز، و به وجود آوردن دولتی نوین که در عمل پایگاه و پرچمدار دنیای آینده کمونیستی باشد (دنیایی که در آن رهائی بشریت به ثبت رسیده است.)
ما کارگران اما هرگز از خود پرسيده‌ايم كه چه چیزی به فرزندان‌مان خواهيم سپرد؟
آيا شباهتی با آنچه از گذشته مان به ارث برديم، خواهد داشت؟
و چند سوال دیگر: آیا می دانید بیش از ۲۳ میلیون دلار آبزی طی سال گذشته صادر شد!
آیا می دانید حجم وزنی این آبزیان بیش از ۹ هزار و ۶۶۰ تن بود؟
آیا میدانید۹۲۰ فروند لنج صیادی و ۳ هزار و ۳۰۰ قایق صیادی در استان به صید و صیادی مشغولند؟
و آیا میدانید ۲۷  هزار نفر صیاد بر روی این تعداد شناور کار می کنند!

آمار استفاده شده ازخبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)


جمعی از فعالین کارگری (جافک)
jafk1384.blogspot.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر